شعر غلامعلی آسترکی برای حاج قاسم سلیمان
چون گُل به گِل افتاد ناگه سرو ایرانی
چون ساجدی که مُهر برساند به پیشانی
یک عمر ما در خواب خوش بودیم و او جنگید
راحت نخوابیدست یک شب ، شیر ایرانی
آری ، مجاهد روشنی پاداش میگیرد
در یک شب تاریک وانفسای ظلمانی
در منطقه مدیون او ، آرامش مردم
این قصه میدانم و میدانم که میدانی
دستش جدا افتاده چون دست علمدارش
زین داستان آیا حدیث عشق میخوانی ؟
باید بنوشد چون عسل شهد شهادت را
مردی که دل را داده به پیر خراسانی
در سوگ او قوم بلوچ و گیلکی و کُرد
هم بختیاری ، هم عرب ، هم ترک وکرمانی
او اربا اربا گشته بود ، هر تکه ای یکسو
سردار- حاج قاسم - سرلشکر - سلیمانی
غلامعلی آسترکی
، ,چون ,قاسم ,هم ,حاج ,شب ,حاج قاسم ,، هم ,برای حاج ,یک شب ,داده به
درباره این سایت